سروده سیاسی (شعرسیاسی)
شعر سیاسی شعریست مسئول که زاد? درد اجتماعی و سیاسی شاعر بوده و شاعر بادر کی که از روند ویابه اصطلاح معمولترفضای سیاسی جاری دارد آنرا بازتاب می دهد که؛ خواه انتقادی باشد یا انگیزه بخشی؛ اما آنچه مهم ترین عنصر ان است این است؛ که شاعر باید آزاد از زنجیر تعصب و تحسد باشد.
در شعر سیاسی شاعر درد ویا هر حسی دیگری که در سرود? سیاسی بازتاب می دهد تنها درد شخصی درونی سراینده نیست بلکه درد واحساس اجتماع و جغرافیای زندگی شاعر است هر شاعری که شعور سیاسی داشته باشد ناچار شعرش نیز سیاسی می شود.
مثل هر پدید? هنری دیگر شعر نیز یک پدید? مسئول است. وباید مسئولیت خویش را اجرا کنند، روی این موضوع دکتر علی شریعتی در جزو? مسئولیت شیعه بود ن بسیار به گون? هنری و عالی سخن گفته است.
شریعتی دران کتاب نقل از حسان فرزند ثابت از شاعران هم عصر محمد خدا ذکر می کند که حسان بن ثابت خیلی، در نزد محمد محبوب بود. به گون? که محمد در جاییکه ارزوی داشتن یک خانه می کرد آنگه که انجا صاحب خانه می شود انرا به حسان بن ثابت می بخشد و حسان ثابت کسیست که در جنگ خیبر با زنان در قلع? که مخصوص زنها بود بسر می برد و جرئت جنگ و مبارزه با دشمن محمد را نداشت. حتی در همین قلعه آنگه که مردی ازدشمنان محمد به قصد حمله بر زنان وارد می شود زنان به حسان می گوید که باید رفته دشمن را بکشد اما این حسان محبوب محمد همین جرئت را هم ندارد ولی وقتی که عمه محمد می رود دشمن را می کشد سپس به حسان می گوید که تو مردی و غنیمت مربوط تو می شود بر ووسایل اورا بگیر همین حسان رفته لباس زره و وسیله های حربی اورا می گیرد وازین خوش می شود.
هدف از ذکر این گفته این بود که به هر صورت در فرهنگ ما، دین ما، مصلحت ما و سنت ما؛ شعر ما مسئول است.
انسان ذاتا یک موجود سیاسی است و در جهان امروز خیلی ها هرنوع فعالیت انسانی را سیاسی می داند، لذا هنر امروز نیز خیلی سیاسی شده است، متاسفانه در شرق و خصوص در ساح? ادبیات دری چندان روی ادبیات سیاسی بزرگان چیزی نه نوشته اند ودر ادبیات افغانستان حتی این گونه نوع بندی شعر را هم ذکر نکرده اند و لی این پدیده در غرب دیریست که آشنا بوده و نوعی بزرگی در ادبیات می باشد.
در حالیکه ادبیات پارسی دری افغانستان از همان آوان آغازین اش سیاسی بوده است چنانچه که حنظل? بادغیسی به روایت تاریخ و نظر خیلی از بزرگان اولین سرایند? شعر پارسی است شعر سیاسی سروده است و انچه امروز بدان منسوب می دارد این شعر بلند اوست:
مهتری گر به کام شیر درست
شو خطر کن زکام شیر بجوی
یا بلندی و عزو نعمت و جاه
یا چو مردانت مرگ رویاروی
ببین! این شعر چه اندازه سیاسی است، می شوراند، به جوش می آورد وفرامی خواند؛ به قیام، ایستادگی سربلند زیستن وزندگی کردن با افتخار.
این سرود? بلند سیاسی تاثیر افسانه یی روی کسی بنام عبدالله خجستانی (کشته شد? 262هجری) نمود درین مورد نظامی عروضی چنین می نویسد که روزی عبدالله خجستانی این شعر را خواند به هیجان امد و امید یافت که به خواست های خود می رسد. آنگه که او اقدام نمود واقعا توفیق یافت او ازخربندگی به امیری رسید.
باید گفت در هر زمانی شعر سیاسی یا به زبان مستقیم یا به زبان کنایی ویا هم تمثیلی وجود داشته است.
و گاهی ممکن شده است که یک سروده سیاسی خلق نشده ولی سیاسی شده است .
در دور? حاضر نخبه گانی ادبی ما بیشتر نمونه های سیاسی در آثار شان دیده می شود، و واقعا درد خودرا و انتقاد خویش را به زبان هنری شعر بیان نموده است:
و من اکنون چند نمون? سیاسی شعر های شریف سعیدی رادرین وبلاگ نوشته می کنم ودرآینده ها تلاش می کنم تا یادی ازتمام سیاسی سرایان خاک خود داشته باشم.
وخصوص از بزرگانی چون ابو طالب مظفری،محمدشاه واصف باختری، کاظم کاظمی،قنبرعلی تابش، و............دیگر بزرگان .
دیوار ها
می خورد دیوار ها دیوار ها روح مرا
می جود زنجیر ها دستان مجروح مرا
خواب می بینم که توفان سیاهی می برد
خصم عاصی را نه، اری، عصمت نوح مرا
خواب می بینم که درخون ها رها شان کرده اند
آخرین قصّاب آهو های مذبوح مرا
خواب می بینم که دفتر های شعرم مرده اند
می برد مرداب ماتم های مشروح مرا
می پرم از خواب، در بسته است دورم تیرگی است
می خورد دیوار ها دیوار ها روح مرا
این شعر شریف سعیدی یک شعر سیاسی است. این شعر سرود? سال 1381 خورشیدی می باشد؛ که شاعر با کمال هنروتوانای شکایت دارد از وضع سیاسی جاری در کشورش که مردمش سلب ازاد ی شده و تحت استعمار زندگی میکند ببینید درشعر، شاعردیوار های که در اطرافش احساس می کند وزنجیرهاکه دست مجروحش را می جود نبود ازادی سیاسی است ومن شاعراجتماع در درون وطنش است نی نفس شاعر؛" توفان سیاه" و "آخرین قصّاب" شاید امریکا باشد، و مرگ دفتر های شعر اینجا از بین رفتن دفتر شعر شاعر نیست بلکه ازبین رفتن فرهنگ ، زبان وهنر جامع? شاعر است.
شریف سعیدی شاعر دردمند و با احساسی است که شعر های بسیاری به نوع سیاسی سروده است: چار پار? تحت عنوان "نام? سرباز" او بیان بسیار عاطفی و هنرمندانه ایست از وضعیت موجود وروز گار زن وطنش و مرد هموطن اش؛ که هنر مند خوب ومحبوب وطن ما "داود سرخوش" با خواندن ان با موسیقی مؤثریت و تنفذ ویژه یی بدان بخشیده است:
نام? سرباز
با آن که افق سه چار روزن باز است
در کوه، هنوز شب طنین انداز است
هردره، دری به اشک صدها مادر
هر سنگ، دری به گور صد سربازاست
زن خسته زروز بین بستر افتاد
شب، رخت سیاه شد سر در افتاد
کابوس امد نشست بر سین? زن
از طاقچه، قاب عکس عسکر، افتاد
زن مانده گرسنه، مرد سنگر رفته است
آری، به سر وظیفه عسکر رفته است
عسکر به زنش نوشته خط با خونش:
ماه از سر پایگاه رهبر رفته است
2 همان کتاب ص: 125
نمون? عالی دیگر سرود? سیاسی سعیدی سرود? " ماه هزار پاره " است که دران نیزهست? موضوع سیاست است؛ اما کلام شاعر اینجاگرچند بیشتر کنایی است با ان هم شواهدی است که خواننده را به قضاوت بدان که این شعر سیاسی است کمک می کند؛ مانند: کاربرد استعاری واژ? شب و یاد کردن شاعر از ملت ومذهبش؛ که در آوان سرایش شعر (11-3-1386) تحت ظلم و فشار طالبان (دشمن مبغض وکینه توز ملت شاعر) بودو ضمنا یاد ازبودا .
ماه هزارپاره
ابر سیاه امدو بر کوه ایستاد
باران گرفت وزوز? ظلمت کشید باد
آنگه در برابر حکم شب ایستاد
بودا هزار پاره وبودا هزاره شد
ماه هزار پاره به قعر شب اوفتاد
صبح آفتاب آمدو یخ بست روی کوه
خورشیدمردو رفت افق رو به انجماد
بودا نبود و درّه گلو پاره کرده بود
بت مرده باد، شیعه و کفّار مرده باد
شب چند بار پخش شد از ماحواره ها
تصویر های زنده از افسان? جهاد
سرود? سیاسی دیگر سعیدی سرود? تحت عنوان "نام? لادینی" است که زبانی است نی تنها از درد ها ورنجهای مردم بلکه روح واندیش? انسان ستیزانه و جاهلان? دولت مردان کور اندیش را نیزبه نقد می گیرد.
سعیدی دراین شعر بلند وهنری که در تابستان 1380 سروده اندیش? سیاسی قدرتمندان حاکم را که مملو ازتحسد، استبداد، آپارتاید، انسان ستیزی وفرهنگ دشمنی است، شدیدا مورد انتقاد قرار می دهد.
سعیدی نه تنها جریان سیاسی را نقد می کند بلکه وصف وطن اش را نیز می کند چنانچه در شعر فرموده " خاک خورشید تماشاکد? کوران نیست"
نام? لادینی
می کشی تاکه خدا اجر جمیلت بدهد
وبهشتش را پاداش جزیلت بدهد
بت شکستی و به پندار غلط غلتیدی
که خداوند کریم اجر خلیلت بدهد
من یقین دارم صد بار شود کعبه خراب
نیم ثانیه اگر لشکر فیلت بدهد
نه هزاره است و نه تاجیک و نه ازبک ککافر
کفر خواندی، مگر ابلیس دلیلت بدهد
مطمئن باش، خدا نام? لادینی را
به کف دست تو و هر چه وکیلت بدهد
این قدر عربد? مرگ مکش، نزدیک است
که طوفانکد? سین? نیلت بدهد
عاقبت موز? تاریخ ستم، عبرت را ب
مومیایی زده ورنگ فسیلت بدهد
خاک خورشید، تماشاکد? کوران نیست
تابه کی سرمه به چشمان علیلت بدهد؟
چه چراگاه و چه گوساله ستان ساخته ای
تا طویله است وطن عمر طویلت بدهد
سعیدی شعرهای زیادی سیاسی دارد که حاکی از شعور سیاسی، اجتماعی وفرهنگی او است واو واقعا رسالت شاعر بودن اش را ایفا نموده است. میدانیم که شعر درد است واحساس واین شاعر نه فقط درد و حس شخصی خویش را بلکه درد وحس ملت اش را بازتاب داده است.
اگر به برگزینی تمامی سروده های سیاسی سعیدی بپردازیم این دیباچه ضرفیت انرا ندارد . بنا بر این؛ حال یک نمونه از شعر سیاسی اورا که به قالب شعر نو سروده است. به تحلیل می گیرم.
جنگ وصلح
کودک ایستاد
پارگی پیرهن
دردهان دنده های لاغریش بود_
رو به مادرش سؤال کرد:
جنگ کی تمام می شود؟
مادر اشک تازه را
- با تمام پارگیّ چادرش-
پاک کرد وگفت:
گفته اند صلح می شود
پارگیّ پیرهن
- روی دنده های لاغریت -
بخیه می شود
زخم های کهن? پر از ورم
روی سینه ام
التیام می شود!
صلح شد.
مادری که سینه هاش ریش ریش بود
گفت به
کودکی – که پارگی پیرهن
در دهان دنده های لا غریش بود-
صلح آمده است لیکن
آه
شاه شاه
شاه شاه
شحنه شحنه
شیخ شیخ
گشته اند
کودکی که عکسی از پدر کشیده است روی خاکها
غلام م شود!
درین شعر جناب سعیدی خلاف انتظار واقع شدن دور? بعد ازطالب درمیهن را با توانایی و یژه وعالی بیان نموده است.
آری آنچه در شعر بازتاب یافته است چنان شد، نی یتیمی دلداری شد، نیگرسنه یی سیر،نی نی نی نی و نی هایی دیگر هیچی نشد.
1 ماه هزار پاره مجموع? شعر محمد شریف سعیدی چاپ بهار 1382 ناشر محمد ابراهیم شریعتی افغانستانی

نوشته شده در یکشنبه 89/5/24ساعت 10:28 صبح  توسط مهفام
نظرات دیگران()
لیست کل یادداشت های این وبلاگ