احساس خسته
هادی خرسندی
حقوق بشر کجاست؟
»
خرسندی

با پوزش از هموطنان عزیزم و همزبانان سعدی و عبید و ایرج میرزا... (اگر لازم است!)

پس حقوق بشر کجاست؟ کجاست؟
نکند لای پای اوباماست

یا مگر غفلتاً شبی، روزی
رفته راحت به کون سارکوزی

نکند هیلاری ترش کرده
توی ماتحت شوهرش کرده

یا مگر کرده آنجلا مرکل
توی خیک وزیر صاحبدل

یا که پوتین نموده صاف آن را
مدودف نیز کرده شاف آن را ....

(- "هادیا عفت کلام چه شد؟
ادب و شأن و احترام چه شد؟

شاعر این بار در غضب شده است
ادبیات بی‌ادب شده است!")

- گور بابای عفت و عصمت
دیگرم نیست فکر این قسمت

در خیابان که خون شده دلمه
گور بابای عفت کلمه

گرچه گوئی که غافل از ادبم
باز از خشم خویشتن عقبم!

من در این روزگار خونالود
با ادب‌تر ازین نخواهم بود!

***

تازه آن برلس ِ فلان، مانده
گوردون ِ گنده‌بک، براون، مانده

رهبر چین و رهبر ژاپن
آن دو دیوث ِ پشت دولا کن

از حقوق‌بشر چه میدانند
فقط اخبار نفت میخوانند

ولی البته بود اگر صرفش
کس نمیبود غافل از حرفش

از اوباما بگیر تا پوتین
از پوتین تا هو-جین-تاو در چین

از پکن هم بگیر تا توکیو
خدمت حضرت تارو-آسو

آنطرف تا هلند کاسبکار
"پاچه‌خواران" دولت و دربار

ناگهان صحبت حقوق بشر
مینمودند جمله، سرتاسر

همه بر سر زنان و ناله کنان
همه ماتم گرفته، تعزیه‌خوان

که حقوق بشر چرا کم شد؟
آخ که دنیای ما پر از غم شد!

آخ که بنده نخفتم اوری نایت
فکر ایرانم و هیومن رایت!

ولی امروز این حقوق بشر
رفته با سر به جای نابدتر!

***

های ای رهبران غربی کور!
لال‌های کثیف خاور دور !

های ای جاکشان ِ لیدی و جنت!
که رئیسید یا پرزیدنت!

هیچ باتوم خورده بر سرتان؟
روی اسفالت مرده دخترتان؟

هیچ فرزندتان اسیر شده؟
خرد و درمانده و خمیر شده؟

های ای رهبران ریز و درشت
هیچکس از شما عزیزی کشت؟

نوجوان شما به کهریزک
نشده مثل مال ما بی‌شک ...

از خفقانتان بود معلوم
که خبر گشته‌اید از باتوم

غم ما را اگرچه می‌بینید
جز گل از باغ ما نمی‌چینید

تا بود باغ ما پر از گل ِ نفت
غمتان نیست که چه بر ما رفت

نفت ما خون خالص و ناب است
خون صدها ندا و سهراب است

خون قربانیان استبداد
توی ایران و حومه‌ی بغداد

پس بنوشید بهر پرخونی
از اوباما الی برلس-کونی!

تف به روی شما یکایک‌تان
چهره‌های حقیر مضحکتان

تف به روی شما همه با هم
بجز این از شما نمیخواهم!

***

ما که مسئول مشکل خویشیم
هریک از جمله‌ی شما بیشیم

بی‌نیاز از همه شما هستیم
ملتی فحل و خودکفا هستیم

چوب اگر لای چرخمان ننهید
به حکومتگران کمک ندهید

برحذر از شما و خوشحالیم
که جوان ملتی کهنسالیم

ما جوانان پرتوان داریم
فکر و برنامه‌ی جوان داریم

مادرانی که توی میدانند
زن آزادفکر ایرانند

مردها پرتلاش و با ایمان
مثل ستارخان و باقرخان

مردمانند اهل اندیشه
با صفا، با غرور، با ریشه

همه کوشنده‌ی ره وطنند
نه که مهمل‌نویس مثل منند!

من هم آماده‌ام پی پوزش
که همه نرو-هایم آمد کش

پشت پی.سی. نشسته نیمه‌ی شب
رفت کیبورد راه ضد ادب!

ای شما رهبران این دنیا
معذرت خواهم از حضور شما

از اوباما و مرکل و پوتین
رهبران عزیز ژاپن و چین

سرکوزی و براون و آن دیگر
همگی از دم و الی آخر

از حضور شمام شرمنده
که شدم ناگه از زمین کنده!

قصد من هم نبود بی‌ادبی
ولی از دستتان شدم عصبی

که تماشاگر قضایائید
شاهد قتل بچه‌ی مائید

ولی اصلاً نمیگزد ککتان
تف به قبر بابای تک‌ تکتان!

من که از کوره باز در رفتم
ای "برادر" برس که سر رفتم ...!

18 مرداد - لندن

نوشته شده در  پنج شنبه 89/5/28ساعت  9:30 صبح  توسط مهفام 
  نظرات دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ
حرف دل
زیبا ترین های 2010به بیان تصویر
طنز ازدواج
شوهر شناسی سنتی
طنز ضد اقایون
[عناوین آرشیوشده]